loading...
برترین ها
مدیر بازدید : 422 چهارشنبه 16 شهریور 1390 نظرات (0)

عکسها و مصاحبه علیرضا خمسه و دخترش در ادامه مطلب...

گمان می‌کردم پیدا کردن بازیگر توانایی مثل علیرضا خمسه، استاد مسلم بازیگری کار دشواری باشد. اما با اولین تماس قرار مصاحبه را گذاشتیم. قرار شد با گلسای زیبا، دختر ۴ ساله علیرضا خمسه در شهر کتاب خرید لوازم‌التحریر برای مهدکودک داشته باشیم. کورش جوان هم لحظات این خرید را ماندگار کرد و عکس گرفت. گلسای شیرین زبان از این طرف به آن طرف می‌رفت و ژست‌های خیلی جالب و زیبایی برای کورش جوان می‌گرفت. این تصاویر زیبا نتیجه چند ساعت خرید پدر و دختر در شهر کتاب است......







همه چیز گران شده


من همیشه برای بازی بچه‌ها وقت می‌گذارم و با آنها به پارک و سینما می‌روم. خریدهای گلسا هم به عهده خودم است. وقت گذاشتن با خانواده را دوست دارم. راستش من کاملا مرد خانواده هستم. درسا که نوجوان است و کمتر نیاز به همراهی دارد، اما ته‌تغاری خانه ما یعنی گلسای شیرین زبان تمام وقت من و همسرم را به خودش اختصاص داده است. با هم پارک می‌رویم و بازی می‌کنیم. رنگ‌ها و اعداد را خیلی خوب می‌شناسد و باهوش است. گلسا قبلا هم مهدکودک می‌رفت اما امسال قرار است به مهدکودک چند زبانه برود، چون دل‌مان می‌خواهد به زبان‌های دیگر هم مسلط باشد. این روز‌ها کم و بیش برایش خرید مهدکودک انجام دادیم، اما هنوز کامل وسایلش را نخریدیم. امروز ببینیم چه چیزهایی دوست دارد تا برایش بخریم. در کل به شهر کتاب و لوازم‌التحریر علاقه زیادی دارد و وقتی وارد این فروشگاه می‌شویم سبد به دست، وسایل مورد نیازش را انتخاب می‌کند. تفاوتی که دوران آموزش گلسا و درسا با هم دارد در قیمت‌هاست. البته دوران بچه‌ها با دوران ما خیلی تفاوت دارد. ما مکتب خانه داشتیم. (باخنده) بچه‌ها مهدکودک و مدرسه‌های چندزبانه و امکانات و تکنولوژی و... اما این دوره که برای گلسا خرید می‌کنم، فقط تفاوت قیمت‌ها را حس می‌کنم. همه چیز گران شده وگرنه دوران درسا هم همه چیز به همین شکل بود فقط گران شده... خیلی خیلی زیاد...









ته تغاری من


اینکه من چهره شناخته شده‌ای هستم اصلا باعث نمی‌شود با دختر‌هایم وقت نگذرانم و بیرون نرویم. من این مرز‌ها را رد کرده‌ام و با این قضیه کنار آمده‌ام که در خیابان با من سلام و علیک می‌کنند و... این‌اصلا بد نیست، چون من هم از این مهربانی مردم استقبال می‌کنم و با دخترم در خیابان قدم می‌زنم و از بزرگ شدنش لذت می‌برم. هیچ چیز زیبا‌تر از دیدن این لحظه‌ها نیست. گلسا خیلی هم مهربان و شیرین زبان است و از بودن کنارش لذت می‌برم. خب ته‌تغاری است دیگر... وقتی در حال عکاسی بودیم به گلسا گفتیم یک جیغ بلند بکش که گوش ما درد بگیرد. یك بغض کوچولو کرد و گفت: « آخه من که دختر بدی نیستم جیغ بزنم. من آروم حرف می‌زنم و خرید می‌کنم. دوست دارم برای مامان و درسا خرید کنم، اما گل مصنوعی دوست ندارم. کتاب و دفتر بخریم و مداد خوشگل. راستی اینجا قبلا صندلی بود که می‌نشستیم روش و با لگو‌ها بازی می‌کردیم. چرا دیگه صندلی نیست؟ الان کجا بازی کنیم؟» گلسا قدم می‌زد و مداد و دفترچه برمی‌داشت و ژست‌های دخترانه زیبا می‌گرفت... فکر کنم از بازیگرهای سینمای آینده ما گلسا باشد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ در سایت ساماندهی ثبت شده است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره قالب سایت؟؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2953
  • کل نظرات : 302
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 68
  • آی پی امروز : 51
  • آی پی دیروز : 239
  • بازدید امروز : 568
  • باردید دیروز : 776
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 568
  • بازدید ماه : 9,264
  • بازدید سال : 66,672
  • بازدید کلی : 6,251,055