loading...
برترین ها
مدیر بازدید : 543 سه شنبه 15 شهریور 1390 نظرات (0)

مصاحبه و عکسها در ادامه مطلب....

شايد نخستين نكته‌اي كه به محض شنيدن اسمش به ذهن هر مخاطبي خطور كند، تكيه‌كلام‌ها و خنده‌هاي معروف و بامزه‌اش باشد؛ «ديجيتالم كجا بود؟» يا «دوگوله» كه از آن‌دسته كلماتي بودند كه تا مدت‌ها بين مردم دهان به دهان مي‌چرخيدند و كهنه هم نمي‌شدند! تكيه‌كلام‌هايي كه خودش مي‌گويد آن‌ها را در بچگي از زبان اين و آن شنيده و امروز تبديل به گنجينه‌اي ارزشمند براي او شده‌اند. بهانه گفت‌وگوي ما با «فتحعلي اويسي»، انتشار آلبوم موسيقي مشترك با پسرش عليرضا‌خان بود كه به تازگي با نام «خونه دل» روانه بازار موسيقي ايران شده است؛ فتحعلي‌خان اويسي ‌كه خودش ‌مي‌گويد هنوز هم مردم او را به اسم آقاي كاووسي، همان مدير بامزه نشريه وزين شهر قشنگ مي‌شناسند‌، به همراه پسرش عليرضا و دخترش كتي مهمان زندگي ايده‌آل بودند .





داستان تكيه كلام‌هاي من برمي‌گردد به دوران كودكي‌ام كه از اين‌ور و آن‌ور و آدم‌هاي مختلف حرف‌هاي زيادي ياد مي‌گرفتم و در گوشه ذهنم نگه مي‌داشتم تا اين‌كه در «بدون شرح» بهترين موقعيت براي استفاده از آن‌ها پيش آمد و حسابي هم گل كرد. تمام اين تكيه‌ كلام‌ها را في‌البداهه مي‌گفتم، شايد اگر الان قرار باشد چنين كاري را در فيلم يا سريالي انجام دهم، نتوانم چون همان زمان بود كه اين كلمات از ذهنم تراوش مي‌كرد!



هم در كارم عاشقم، هم در خانه‌ام

اين‌كه من هم بازيگر باشم و هم بتوانم نقش پدري ايده‌آل و كامل را براي خانواده و بچه‌هايم بازي كنم، درست است كه تا حدودي سخت به‌نظر مي‌رسد اما غيرممكن نيست. وجه تشابه بازيگري و پدر بودن، نشات گرفتن‌شان از منبعي به نام «عشق» است؛ زندگي و روابط پدر خانواده با اهالي خانه‌اش سرشار از عشق و محبت است و نسبت به همه آن‌ها احساس مسئوليت سنگيني مي‌كند، زيرا بچه‌ها پاره تن پدر و مادرشان هستند و پدر و مادر خودشان را در وجود آن‌ها مي‌بينند و البته برعكس اين قضيه نيز صادق است، در هنر و بازيگري همچنين روابطي وجود دارد؛ مطمئنا در هر كار يا مسئوليتي كه باشيد، اگر آن را با عشق انجام ندهيد، به هيچ وجه نمي‌توان به شما لقب انسان موفق داد. از آنجا كه هم در عالم هنر و هم در سمت پدري شما با عشق طرف هستيد، از هر‌دوي‌شان لذت خواهي برد و در كارت موفق مي‌شوي، در غير اين صورت در هيچ كدام شان به سرمنزل موفقيت نخواهي رسيد.



هنوز به من مي‌گويند كاووسي!

اكثرا وقتي در اماكن عمومي هستم من را به اسم كاووسي صدا مي‌كنند! همين الان كه داشتيم با بچه‌ها مي‌آمديم پيش شما، خانمي از كنارمان رد شد و گفت «اِ كاووسي!» (خنده) چون سيلاب‌‌هاي فاميلي‌ كاووسي و اويسي يك شكل است، همه من را با كاووسي مي‌شناسند و هنوز با اين اسم من را صدا مي‌كنند. در كل سريال‌هايي كه با يك بازيگر شناخته مي‌شوند و در يادها مي‌مانند، اغلب كارهاي خاطره‌انگيزي خواهند شد. براي خودم هم جالب است بعضي افراد با وجود گذشت 8-7 سال از بدون شرح، اسم خودم را نمي‌دانند اما همه‌شان كاووسي را مي‌شناسند!



بازيگري، هووي خانواده من است

با توجه به حرفه‌اي كه دارم، متاسفانه نتوانسته‌ام تا امروز آن‌طور كه دلم مي‌خواسته در كنار خانواده و فرزندانم باشم. از آنجا كه در كارم نيز با عشق جلو رفته‌ام و از طرفي عاشق خانواده‌ام هم هستم، حرفه‌ام هوو يا رقيب عشقي سختي براي خانواده‌ام به حساب مي‌آيد. شما اگر 29 روز به يك ليوان هم اظهار علاقه كني و از صبح تا شب قربان صدقه‌اش بروي، بالاخره روز سي‌ام اهالي خانه‌تان كنجكاو مي‌شوند بدانند اين ليوان چيست كه اين همه هوش و حواس‌تان را با خودش برده، هيچ بعيد نيست قبل از اين‌كه به‌خودتان بياييد، آن ليوان توسط همان اهالي خانه نيست و نابود شود! زماني كه جوان‌تر بودم، بارها اتفاق افتاده بود كه 6 ماه به خاطر كارم مجبور مي‌شدم دور از خانواده‌ام باشم، بدون اين‌كه هيچ خبري از آن‌ها داشته باشم، مسلما اگر من هم جاي آن‌ها بودم، صدايم در مي‌آمد. اينجاست كه بحث عشق به كار اجازه نمي‌دهد آن‌طور كه دلت مي‌خواهد زندگي كني. البته وقتي يك مقدار سن بالاتر مي‌رود، آن عشق به كار هم كم رنگ‌تر مي‌شود، در رابطه با من هم همين طور است؛ شايد الان به هيچ وجه ديگر اين ريسك را نكنم كه مثلا 6 ماه در يك ده يا شهرستان دور افتاده بدون اين‌كه از خانواده‌ام هيچ‌گونه اطلاعي داشته باشم و صرفا به خاطر علاقه‌ام به كارم دوام بياورم چون ديگر آن جذابيتي كه كارم بايد برايم ايجاد كند وجود ندارد.



موسيقي را از كوروش يغمايي ياد گرفتم

داستان تهيه آلبوم موسيقي با پسرم عليرضا از زماني شروع شد كه او يك ترانه با نام «پسرم» را براي من ساخت و وقتي آن را گوش كردم، يك‌جورهايي تشويق شديم با يكديگر يك آلبوم موسيقي مشترك تهيه كنيم كه بعد از مدت‌ها بالاخره مجوز انتشارش صادر شد. قبل از اين‌كه بخواهم در تيتراژ پاياني سريال‌ها ترانه بخوانم، مي‌خواندم وگرنه جلوي آن همه استاد موسيقي و اهل فن، مگر مي‌تواني همين طوري پشت ميكروفن بايستي و براي اين همه مخاطب برنامه بخواني؟! خاطرم هست وقتي تيتراژ يكي از سريال‌ها را مي‌خواندم، يكي از روزنامه‌ها نوشته بود «اويسي خواننده هم شد!» چند وقت بعد كه با نويسنده آن مطلب حرف زدم، به او گفتم مرد حسابي مگر به همين راحتي است كه هركس دلش بخواهد بيايد در تلويزيون بخواند؟! اين همه آدم موسيقيدان، ريتم‌شناس، صداشناس و... در صداوسيما فعاليت مي‌كند، فكر كردي به اين راحتي اجازه مي‌دهند در رسانه ملي بخواني؟ مگر مي‌شود يك شبه كسي خواننده شود؟! قبل از انقلاب خانه ما ديوار به ديوار خانه «كورش يغمايي» و برادرانش بود و من هم موسيقي را از آن‌ها ياد گرفتم، از همان موقع هم مي‌خواندم. زماني هم كه براي ادامه تحصيلم به آمريكا رفتم، يك دوره حرفه‌اي صدا ديدم و استادانم در آنجا تشويقم مي‌كردند بخوانم و مي‌گفتند، تو استعدادش را داري. بعد از آن مترصد يك فرصت مناسب بودم تا خودم را محك بزنم كه بهترين موقعيت برايم فراهم شد و در تيتراژ پاياني يكي از سريال‌هايي كه بازي مي‌كردم، خواندم و حسابي هم گل كرد.



مشاوران كاري من

تا امروز هيچ‌وقت نه سفارش پسرم را به كسي كرده‌ام و نه سفارش دخترم را. اصلا خوشم نمي‌آيد ببرم‌شان جايي و بگويم در كارهاي‌تان از وجود اين‌ها استفاده كنيد! ولي اگر كسي از من بپرسد بچه‌هايت بازي مي‌كنند يا نه، جواب مثبت مي‌دهم. سر كار «دارا و ندار» عوامل گروه براي نقش دكتر دنبال يك جوان خوش‌تيپ مي‌گشتند كه از من پرسيدند عليرضا بازي مي‌كند يا نه، من هم گفتم بازي مي‌كند ولي بايد خودتان با او تماس بگيريد و دعوت به همكاري‌اش كنيد. خاطرم هست الان بچه‌ها بايد سفارش من را به اين‌ور و آن‌ور بكنند، نه من(خنده.) تمام سناريوها و فيلمنامه‌هايي كه براي من مي‌فرستند اول عليرضا و كتي بايد تاييد كنند و درصورت اين اتفاق، آن كار را مي‌پذيرم. البته كتي منتقد درجه يك من هم هست!



محبوب، نه مشهور

مسلما شهرت محسنات زيادي دارد اما شخصا دوست دارم بيشتر محبوب باشم تا مشهور چون اين خواسته اكثر مردم است كه محبوب باشند، وگرنه شهرت خالي كه فايده‌اي ندارد! هيچ وقت دلباخته و دنبال شهرت نبوده‌ام ولي چون محبوبيت برتري محسوسي نسبت به شهرت دارد، دوست دارم اين اتفاق براي من بيفتد.



اگر قاتل باشم باور نمي‌كنند

متاسفانه در ايران به كار طنز آنچنان كه بايد بها نمي‌دهند و جدي‌اش نمي‌گيرند! زماني كه مي‌خواستم در كارهايم تغيير ايجاد كنم و از نقش‌هاي منفي و جدي به سمت نقش‌هاي طنز بيايم، واقعا مي‌دانستم دارم ريسك بزرگي انجام مي‌دهم چون اگر در طنز به موفقيت نمي‌رسيدم، ديگر هيچ راه برگشتي براي بازي در نقش‌هاي جدي برايم باقي نمي‌ماند چون مثلا اگر مي‌خواستم در يك فيلم نقش قاتل را بازي كنم و هفت‌تير بكشم، تماشاگر ديگر باور نمي‌كرد من قاتلم و مي‌گفت برو بابا تو كه اين كاره نيستي يا به محض اين‌كه تفنگم را درمي‌آوردم، تماشاگران مي‌زدند زير خنده! يا تماشاگران ديگر باور نمي‌كنند من ايلچي سربدارانم و مي‌توانم آدم بكشم، مي‌گويند اين كاووسي سربداران است! وقتي طنز را انتخاب كردم، ديگر راهي براي بازگشت به نقش‌هاي جدي برايم باقي نمانده، البته خيلي دوست دارم يك نقش جدي را تجربه كنم و ببينم عكس‌العمل مخاطبان نسبت به آن چيست و آيا قبولم مي‌كنند؟ شايد خيلي‌ها يادشان نباشد يا حتي ندانند كه من بازي‌ام را با نقش‌هاي جدي و تا حدودي منفي در سينما آغاز كردم. بي‌ميل نيستم اگر پيشنهاد خوبي براي بازي در نقش‌هاي جدي داشته باشم دوباره اينگونه نقش‌ها را تجربه كنم چون دوست دارم يواش‌يواش دوباره به سمت اين نقش‌ها برگردم، به همين دليل در حال آهسته حركت كردنم. البته شك نداشته باشيد در همه جاي دنيا خنداندن آدم‌ها با وجود مشكلات و دغدغه‌هاي زندگي‌شان بسيار كار مشكلي است،





سر كار «دارا و ندار» عوامل گروه براي نقش دكتر دنبال يك جوان خوش‌تيپ مي‌گشتند كه از من پرسيدند عليرضا بازي مي‌كند يا نه، من هم گفتم بازي مي‌كند ولي بايد خودتان با او تماس بگيريد و دعوت به همكاري‌اش كنيد





تعصب زيادي روي پدرم دارم

من و عليرضا مشاوران پدر هستيم و هميشه راجع به كارهايي كه قرار است بازي كند با هم مشورت مي‌كنيم. ويژگي پدر اين است كه در خصوصيات اخلاقي‌اش هيچ‌چيز بدي ندارد. بسيار مهربان، شوخ‌طبع و خوش اخلاق است. بارها اتفاق افتاده به خاطر فشار كاري، فرصت نكرده چند روزي ما را ببيند و نمي‌تواند از كارش بزند، به همين دليل ما سراغش مي‌رويم و سر لوكيشن همديگر را مي‌بينيم. شغل پدرم را خيلي دوست دارم و اصلا به اين موضوع فكر نكرده‌ام كه كاش شغلش چيز ديگري بود. اگر كسي از كار پدرم انتقاد صحيح و بجا بكند، به هيچ وجه ناراحت نخواهم شد اما در كل تعصب زيادي روي پدرم دارم. خيلي اوقات دلم براي پدرم تنگ مي‌شود و يكهو هوس مي‌كنم با هم حرف بزنيم، بنابراين سريع گوشي تلفن را برمي‌دارم و به او زنگ مي‌زنم، هميشه هم حرف‌هاي محبت‌آميز زيادي بين ما ردوبدل مي‌شود. مسلما هم من و هم عليرضا به حمايت‌ و پشتيباني پدرمان نياز داريم اما هيچ‌وقت دوست نداريم از نامش براي منافع خودمان سوءاستفاده كنيم. من هم در چند كار بازي كرده‌ام و به تازگي در 2فيلم حضور داشته‌ام درآينده اكران خواهند شد.





پدر ايده‌آل 80 درصدي من

خيلي برايم مهم است پدرم در چه كاري بازي كند، هميشه قبل از پذيرفتن پيشنهادهاي‌مان هم من به او مشورت مي‌دهم و هم او به من توصيه‌هاي لازم را مي‌كند. يك بازيگر واقعا مجبور است تمام انرژي‌اش را صرف كارش كند، پدر هم همين‌طور است و اغلب بعد از اين‌كه از سركار به منزل مي‌آيد، سعي مي‌كنيم زياد مزاحم استراحتش نشويم. اگر پدر فرصت اندكي هم براي ما در نظر بگيرد، همان زمان آنقدر شوخ‌طبع و خوش‌اخلاق هست كه تمام دوري‌هاي‌مان جبران مي‌شود. هيچ‌وقت نمي‌توان پدري را كامل و ايده‌آل دانست اما فكر مي‌كنم پدر من با تمام مشغله‌هاي كاري كه داشته، 80 درصد حق پدري‌اش را ادا كرده. دليلي نمي‌بينم از اسم پدر براي راه انداختن كار خودم سوءاستفاده كنم! البته بارها پيش آمده وقتي براي انجام كاري به محلي رجوع كرده‌ام، وقتي فاميلي‌ام را فهميده‌اند و شباهتم به پدر‌ را ديده‌اند، حسابي با من خوش‌وبش كرده‌اند.



داستان آلبوم موسيقي من و پدر

تيتراژ سريال «بدون شرح» كه ترانه‌اش را يغما گلرويي گفته بود را من خواندم كه حسابي گرفت و به فاصله يكي‌دو سال بعد پدر تيتراژ سريال «كمربندها را ببنديم» را خواند و استقبال زيادي از سوي مردم شد و درخواست كردند من و پدر در كنار هم يك آلبوم مشترك ارائه كنيم. تا اين‌كه ترانه‌اي به نام «پسرم» را ساختم و كار خيلي خوبي از آب درآمد و من و پدر كم‌كم به اين فكر افتاديم كه يك آلبوم مشترك با هم بسازيم . البته اين كار به دلايل مختلف چند سالي بعد از ساخته شدن پشت خط ماند و به تازگي آماده پخش شده است. در اين كار ترانه‌ تيتراژهاي سريال‌هايي كه من و پدر خوانده‌ايم در كنار چند ترانه ديگر وجود دارد و آلبوم بسيار خوبي شده است. آقايان افشين يداللهي‌ و يغما گلرويي ترانه‌هاي اين آلبوم را سروده‌اند و تعدادي از ترانه‌هاي آلبوم را نيز آقاي اميد حجت ساخته است، ضمن اين‌كه همه نوع سبكي از موسيقي در اين آلبوم وجود دارد.
برترین مجله اینترنتی ایران
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ در سایت ساماندهی ثبت شده است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره قالب سایت؟؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2953
  • کل نظرات : 302
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 68
  • آی پی امروز : 299
  • آی پی دیروز : 239
  • بازدید امروز : 1,443
  • باردید دیروز : 776
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,443
  • بازدید ماه : 10,139
  • بازدید سال : 67,547
  • بازدید کلی : 6,251,930